English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7381 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
with relation to U نسبت به راجع به در باره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
with regard to U نسبت به در باره راجع به در خصوص
Other Matches
in regard to U راجع به در خصوص نسبت به
regards U باره نسبت
regard U باره نسبت
regarded U باره نسبت
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
relative U راجع
pertianing U راجع
with respect to U راجع به
regarding U راجع به
apropos of U راجع به
as to U راجع به
about U راجع به
respecting U راجع به
on U راجع به
in relation to U راجع به
regard U راجع بودن به
regards U راجع بودن به
regarded U راجع بودن به
pertian U راجع بودن
tuch U راجع بودن به
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
regarded U رعایت راجع بودن به
peronality U انتقادات راجع به شخصیت
regards U رعایت راجع بودن به
regard U رعایت راجع بودن به
bestiary U رساله یامقاله راجع بحیوانات
to expatiate on a subject U راجع یک موضوع زیادگویی کردن
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
We should not indulge in personalities. U نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
I must think things over. U باید راجع به این چیز ها فکر کنم
mammalogy U یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
hypochondria U اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
hypochondriasis U اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
apocrypha U کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
rampire U باره
ter U سه باره
lake rampart U اب باره
rampart U باره
one-offs U یک باره
in relation to U در باره
in regard to U در باره
one-off U یک باره
on U بالای در باره
herein U در این باره
here U در این باره
tartar U باره دندان
one-night stands U برنامهی یک باره
one-night stand U برنامهی یک باره
tartars U باره دندان
to sputter [about] U تف پراندن [در باره ]
Impressionism U در باره ادراک
regard U بابت باره
regarded U بابت باره
regards U بابت باره
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
aftercrop U حاصل دوم باره
rearrngement U ترتیب دوم باره
re order U سفارش دوم باره
reapparition U فهور دوم باره
It deals with ... U موضوع در باره ... است.
countermark U انگ دوم باره
tartarous U دارای باره دندان
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
what do you think of him? U عقیده شما در باره او چیست
for the rest U اما در باره باقی مطالب
he is an a. on that U سخن او دراین باره است
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
to meditate on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
what say you to a cinema? U در باره سینما چه عقیده دارید
prejudicate U بی رسیدگی رای دادن در باره
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
to theorize [about something] U نگرشگری کردن [در باره چیزی]
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
to theorise [about something] [British E] U نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
information [on] about somebody] [something] U خبر [در باره کسی یا چیزی]
deuterogamy U عروسی دوم باره تجدیدفراش
information [on] about somebody] [something] U معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
information [on] about somebody] [something] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
to ruminate on something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
multipoint U اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
disclosures U عمل بیان در باره چیزی
to sputter [about] U با خشم سخن گفتن [در باره ]
disclosure U عمل بیان در باره چیزی
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U سخن گفتن در باره چیزی
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to consult with somebody about something U با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to have a different view of [ opinion about] something U در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
vallum U بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to make of something U در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
What do you make of this [it] ? U نظر شما در باره این چه است؟
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
to sputter [about] U تند ومغشوش سخن گفتن [در باره ]
arguments U بحث در باره چیزی بدون توافق
to do one right U عدالت در باره کسی بجا اوردن
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U اظهار نظر دادن در باره چیزی
to pry into a person affairs U فضولانه در باره کسی پرسش کردن
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to get an overview [of something] U دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
Allow me to chew it over in my mind . U اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
There is nothing I can do about it. U از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I don't want to say anything about that. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
to talk out a bill U مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... U ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
urologic U رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
urological U رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
geostrategy U شاخهای از فیزیک سیاسی که در باره علم لشکر کشی بحس میکند
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
urology U رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
permanent income hypothesis U مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
glaciology U علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
referring to your letter of U با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
desktop U در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
rate U نسبت
in respect of U نسبت به
in respect of U به نسبت
with respect to U نسبت به
rates U نسبت
respect U نسبت
respects U نسبت
in proprotion to U نسبت به
in regard of U نسبت به
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
in relation to U نسبت به
in regard to U نسبت به
in the ratio of U به نسبت
in connexion with U نسبت به
to U تا نسبت به
t ratio U نسبت تی
cognation U نسبت
relational U نسبت
the rat of to U نسبت دو به سه
quotient U نسبت
quotients U نسبت
towards U نسبت به
rapport U نسبت
uncross U نسبت
relation U نسبت
as compared to U نسبت به
apropos of U نسبت به
than U نسبت به
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
kinship U نسبت
ratio U نسبت
bearing U نسبت
ratios U نسبت
proportions U نسبت
proportional U به نسبت
formats U نسبت
proportion U نسبت
format U نسبت
to get annoyed [at] U آزرده شدن [عصبانی شدن] [در باره]
fineness ratio U نسبت فرافت
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
attribution U نسبت دادن
settlement ratio U نسبت نشست
shunt ratio U نسبت شنت
feedback ratio U نسبت پس خوراند
feedback ratio U نسبت فیدبک
saving ratio U نسبت پس انداز
current ratio U نسبت جاری
deposit ratio U نسبت سپرده
relativization U نسبت دادن
distribution ratio U نسبت توزیع
scale down U به نسبت ثابت
scalling factor U نسبت اشل
ratio of transformer U نسبت مبدل
reduction ratio U نسبت کاهش
error ratio U نسبت خطا
selection ratio U نسبت گزینش
Recent search history Forum search
2In order to be interesting you have to be mean
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
1اگر بخواهم راجع به شخصیت او بنویسم،میتوان گفت..
0سر کسی کلاه گذاشتن
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com